bark, barking, yelping
او سگها را خو داده بود که به مجرد به صدا درآمدن زنگ پارس کنند.
He had conditioned the dogs to bark as soon as a bell was rung.
صدای پارس سگ از پایین خیابان شنیده میشد.
The barking of the dogs could be heard from down the street.
Parsa, Fars
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دولت محلی فارس
the local government of Fars
قوم پارس به رسوم بیمانندشان معروفاند.
The Pars tribe is known for their unique traditions.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پارس» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پارس