پارچه به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:
  • منسوج، قماش
  • فونتیک فارسی

    paarche
  • اسم
    cloth, textile, material, fabric, stuff, tissue, piece goods
    • - سه لایه پارچه

    • - three thicknesses of cloth
    • - اگر این پارچه را در آب داغ بشویی رنگ پس خواهد داد.

    • - If you wash this cloth in hot water it will bleed.
    • - یک توپ پارچه

    • - a bolt of cloth
  • (مجازی) بخش، تکه، قسمت
  • فونتیک فارسی

    paarche
  • اسم
    part, block, section, piece
    • - یک پارچه سنگ

    • - a block of stone
    • - او مالک چند پارچه آبادی است.

    • - He owns a number of farms.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد پارچه

ارجاع به لغت پارچه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «پارچه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ فروردین ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/پارچه

لغات نزدیک پارچه

پیشنهاد بهبود معانی