doctor, physician, doctor of medicine, medic, medico, doc
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پسر ایرج پزشک است.
Iraj's son is a doctor.
پزشک قسمت فوقانی جمجمهی بیمار را معاینه کرد.
The doctor examined the patient's skullcap.
پزشک به منزل بیمار رفت.
The physician went to the patient's home.
اتاق انتظار پزشک
a doctor's waiting room
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «پزشک» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/پزشک