chador, veil
چادرش را انداخت.
She dropped her veil.
چادر صورتش را پوشانده بود.
A veil covered her face.
tent, canvas, tabernacle
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
آنها در چادر زندگی میکردند.
They used to live under canvas.
قرارداد تسلیم در یک چادر امضا شد.
The capitulation agreement was signed in a tent.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «چادر» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/چادر