to farm, to till, to work the land, to cultivate the land
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او برای امرارمعاش کشاورزی میکند (کارش کشاورزی است).
He farms for a living.
در تابستان، بسیاری از خانوادهها انتخاب میکنند که با هم کشاورزی کنند.
In the summer, many families choose to work the land together.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «کشاورزی کردن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/کشاورزی کردن