فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

کمیسیون به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • گروهی از افراد با وظیفه‌ی خاص
  • فونتیک فارسی

    komisiyon
  • اسم
    committee, commission, council
    • - چندین شکایت به کمیسیون تسلیم شده است.

    • - Several complaints have been filed with the commission.
    • - فردا کمیسیون گزارش خود را منتشر خواهد کرد.

    • - The committee will publish its report tomorrow.
    • - کمیسیون اقتصاد

    • - economy committee
  • حق‌العمل
  • فونتیک فارسی

    komisiyon
  • اسم
    عامیانه commission, rake-off, share, cut, percentage, brokerage
    • - او به خاطر نقشش در بستن قرارداد تجاری پرسود کمیسیون دریافت کرد.

    • - She received a rake-off for her role in closing the lucrative business deal.
    • - کمیسیون‌های گزاف در صنعت مالی

    • - excessive rake-offs in the financial industry
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد کمیسیون

ارجاع به لغت کمیسیون

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کمیسیون» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کمیسیون

پیشنهاد بهبود معانی