فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

کوری به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • نابینایی
  • فونتیک فارسی

    koori
  • اسم
    blindness, visionlessness, sightlessness, eyelessness
    • - دکتر نوع نادری از کوری را در او تشخیص داد.

    • - The doctor diagnosed her with a rare form of blindness.
    • - کوری دانش‌آموز مانع موفقیت تحصیلی او نشد.

    • - The student's blindness did not hinder her academic success.
  • پیر و ماری کوری(یابشگران رادیوم و پلونیم)
  • فونتیک فارسی

    koori
  • اسم خاص
    Curie
    • - موزه‌ی کوری در پاریس مجموعه‌ای از دست‌سازه‌های مربوط به کار ماری کوری را در خود جای داده است.

    • - The Curie Museum in Paris houses a collection of artifacts related to the work of Marie Curie.
    • - میراث ماری کوری

    • - the legacy of Marie Curie
  • سنجه‌ی اندازه‌گیری تابشگری
  • فونتیک فارسی

    koori
  • اسم
    فیزیک curie
    • - کوری یک واحد اندازه‌گیری است که برای سنجیدن رادیواکتیویته‌ی یک ماده به کار می‌رود.

    • - The curie is a unit of measurement used to quantify the amount of radioactivity in a substance.
    • - کوری بعد از ماری کوری نامگذاری شد.

    • - The curie is named after Marie Curie.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد کوری

ارجاع به لغت کوری

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «کوری» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۵ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/کوری

لغات نزدیک کوری

پیشنهاد بهبود معانی