لینک مطلب کپی شد

۰

انتشار ۵ خرداد ۱۴۰۴

فهرست لغات و اصطلاحات تجاری انگلیسی

کسب‌وکار، امروزه مفهومی فراتر از خرید و فروش ساده است. این حوزه گستره‌ای وسیع از فعالیت‌های تولیدی، خدماتی، مالی، مدیریتی و ارتباطی را دربر می‌گیرد که همگی در تعامل مداوم با یکدیگر شکل می‌گیرند. موفقیت در فضای رقابتی کسب‌وکار، نیازمند شناخت عمیق روندها، درک درست مفاهیم و توانایی برقراری ارتباط مؤثر در موقعیت‌های مختلف کاری است. از این رو، تسلط بر زبان مشترک این فضا، یکی از ابزارهای کلیدی برای پیشرفت محسوب می‌شود.

در این میان، زبان انگلیسی به‌عنوان زبان غالب در فضای بین‌المللی کسب‌وکار، نقش حیاتی ایفا می‌کند. بخش عمده‌ای از مفاهیم مدیریتی، منابع آموزشی، مکاتبات حرفه‌ای، قراردادها و گزارش‌های مالی و ساختارهای سازمانی به زبان انگلیسی انجام می‌شود. در چنین شرایطی، آشنایی، توانایی فهم و استفاده از واژگان تخصصی و اصطلاحات بیزنسی رایج، نه‌تنها درک عمیق‌تری از مفاهیم حرفه‌ای را فراهم می‌کند، بلکه امکان مشارکت مؤثرتر در فضای بین‌المللی را نیز مهیا می‌سازد.

در این مطلب از وبلاگ فست‌دیکشنری، مجموعه‌ی جامعی از لغات و اصطلاحات تجاری در زبان انگلیسی برای شما گردآوری شده است. این فهرست می‌تواند مرجعی قابل اعتماد برای افرادی باشد که در حوزه‌های مختلف کسب‌وکار فعالیت می‌کنند و به دنبال ارتقای مهارت‌های زبانی خود هستند.

در جدول زیر 60 لغت از 156 لغت کسب‌وکار قرار گرفته است. برای مشاهده‌ی لیست کامل لغات (تخصصی) کلیک کنید.

مشاهده

لغت
معنی

architect

معمار، آرشیتکت، مهندس معمار

attrition

ریزش نیروی انسانی، کاهش نیروی انسانی (به‌دلیل استخدام نکردن نیروی جدید به‌جای کسانی که ترک کرده‌اند)
کاهش، ریزش (در تعداد مشتریان)

BCG Matrix

ماتریس بی‌سی‌جی

BCP

طرح تداوم کسب‌وکار (سندی است که اطلاعات مهم شرکت را برای موارد اضطراری خلاصه می‌کند و به آن شرکت در مواجهه با رویدادهای غیرمنتظره کمک می‌کند.)

benchmark

ارزیابی کردن (محصول رقیب یا شیوه‌های تجاری) به منظور بهبود عملکرد شرکت خود))

blemishing effect

اثر لکه‌دار کردن

bloodletting

تعدیل نیرو

blue-collar workers

کارکنان یقه‌آبی

bookkeeping

دفترداری، حسابداری

boutique

بوتیک، دکان، مغازه‌ (کوچک)
شرکت (کوچک) (با خدمات یا محصولات بسیار تخصصی)
اختصاصی، تخصصی

لغت
معنی

brand ambassador

سفیر برند (فردی که به‌صورت رسمی یا غیررسمی وظیفه دارد که تصویر مثبت، پیام‌ها و ارزش‌های برندی را به دیگران منتقل کند)

brand story

داستان برند، قصه‌ی برند (روایتی جذاب و انسانی از تاریخچه، ماموریت و ارزش‌های یک برند که برای ارتباط عاطفی با مخاطب بیان می‌شود)

brand storytelling

داستان‌سرایی برند (شیوه‌ای از بازاریابی که در آن برند با استفاده از داستان‌گویی، پیام‌ها، ارزش‌ها، و هویت خود را به‌شکلی احساسی و تأثیرگذار به مخاطب منتقل می‌کند)

business-to-consumer

تولیدکننده به مصرف‌کننده، بنگاه به مشتری، کسب‌وکاری که مخاطبان آن مصرف‌کنندگان هستند مثل سوپرمارکت

caddy

پادو، پیشخدمت (برای کارهای عجیب)

career planning

برنامه‌ریزی شغلی

cashback

بازپرداخت نقدی، بازگشت نقدی، کش‌بک (بازگشت درصدی از مبلغ خرید به مشتری که معمولاً به‌عنوان مشوقی برای خرید مجدد از فروشگاه یا وفاداری به برند ارائه می‌شود)
پول بازپرداخت‌شده، پول بازگردانده‌شده، کش‌بک (مبلغی که خریدار هنگام خرید محصولی از شرکت فروشنده به‌عنوان تشویق برای خرید دریافت می‌کند)

CFO

مدیر ارشد مالی

CMO

مدیر ارشد بازاریابی، مدیر بازاریابی

coaster

تاجر (در کارهای ساحلی)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

نظرتان را بنویسید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *