hairdressing salon, barbershop, beauty salon
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
وقتی بچه بودم، پدربزرگم مرا با خودش به آرایشگاه میبرد.
My grandfather used to take me to the barbershop with him when I was a kid.
من همیشه بعد از رفتن به آرایشگاه احساس ناراحتی میکنم.
I always feel relaxed after a visit to the beauty salon.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «آرایشگاه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۸ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/آرایشگاه