فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

اجبار به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

ناچاری، الزام، جبر

فونتیک فارسی

ejbaar
اسم

compulsion, coaction, duress, constraint, obligation, force, coercion

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

منفورترین چیز برای او اجبار است.

Her strongest hate is compulsion.

اجبار قانونی جهت مهیا کردن محیط کاری امن برای کارکنان

legal obligation to provide a safe working environment for employees

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد اجبار

  1. مترادف:
    اضطرار اکراه الزام جبر زور قسر کره
    متضاد:
    اختیار

ارجاع به لغت اجبار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اجبار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اجبار

لغات نزدیک اجبار

پیشنهاد بهبود معانی