urgency, distress, lack of alternative, being forced by circumstances, exigency, hardship, adversity, emergency, helplessness
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
اضطرار صدای او مرا متعجب کرد.
I was surprized at the urgency in his voice.
خلبان پیش از سقوط هواپیما علامت اضطرار ارسال کرد.
The pilot sent out a distress signal before the plane crashed.
اضطرار شرایط نیازمند اقدام فوری بود.
The urgency of the situation called for immediate action.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اضطرار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اضطرار