آخرین به‌روزرسانی:

اجرا به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / ejraa /

carrying out, accomplishment, performance, enforcement, putting into effect, administrating, implementation, fulfilment, enactment, execution, conduct

انجام، ایفا

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

مفاد قراردادی را اجرا کردن

to fulfill the terms of a contract

دستور قابل اجرا

an order capable of execution

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد اجرا

  1. مترادف:
    ادا ارتکاب اعمال انجام ایفا
  1. مترادف:
    به‌جریان‌انداختن به‌کاربستن

ارجاع به لغت اجرا

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اجرا» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اجرا

لغات نزدیک اجرا

پیشنهاد بهبود معانی