notice, warning, alarm, caveat, caution, portent, (football) yellow card
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پلیس او را گرفت و با اخطار آزادش کرد.
The police arrested him and loosed him with a warning.
او اخطار پدرش را از یاد برد.
He became mindless of his father's warning.
بدون اخطار قبلی
without prior warning
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «اخطار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اخطار