reminder, reminding, cue, intimation, recall, clue, remembrance, recollection
reminder
reminding
cue
intimation
recall
clue
remembrance
recollection
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با یادآوری اشتباهات گذشته صورتش از خجالت سرخ شد.
She blushed at remembering her own past mistakes.
یادآوری به موقع او ما را از مرگ نجات داد.
Her timely reminder saved our lives.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «یادآوری» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/یادآوری