آخرین به‌روزرسانی:

اداره به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

دفتر، محل کار

فونتیک فارسی

edaare
اسم

office, agency, administration, department, bureau

میز اداره

an office desk

وقت کافی برای پیاده رفتن به اداره را داریم.

We have time enough to walk to the office.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

تمام روز در اداره جان می‌کندم.

I used to fag away in the office all day.

مدیریت

فونتیک فارسی

edaare
اسم

management, administration, control, direction, superintendence, running, handling, conduct, administering, generalship, supervision, authority, stewardship, governing

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

اداره شدن

to be managed

این مدرسه تحت اداره‌ی پریسا است.

This school is under direction of Parisa.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد اداره

  1. مترادف:
    دائره دایره سازمان موسسه
  1. مترادف:
    تمشیت تنسیق رتق‌وفتق

ارجاع به لغت اداره

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «اداره» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/اداره

لغات نزدیک اداره

پیشنهاد بهبود معانی