آخرین به‌روزرسانی:

ادیب به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

سخندان، اهل ادب

فونتیک فارسی

adib
اسم

man of letters, literary man, belletrist, writer

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

این ادیب عمر خود را صرف مطالعه و نوشتن در حوزه‌ی فلسفه و ادبیات کرد.

This man of letters spent his life studying and writing about philosophy and literature.

ادیب پیر درک عمیقی از زبان و داستان‌سرایی داشت.

The old literary man possessed a profound understanding of language and storytelling.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد ادیب

  1. مترادف:
    ادب‌شناس بافرهنگ دبیر سخندان سخن‌سنج سخن‌شناس سخن‌فهم شاعر فرهنگ‌پرور فرهیخته نویسنده

ارجاع به لغت ادیب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «ادیب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/ادیب

لغات نزدیک ادیب

پیشنهاد بهبود معانی