آخرین به‌روزرسانی:

انگشت کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

کنشی جنسی با انگشت

فونتیک فارسی

angosht kardan
فعل متعدی

ناپسند to put one's finger

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

به‌آرامی انگشتش کرد.

He put his finger inside her slowly.

احساس کرد که او در حین عشق‌بازی انگشتش کرد.

She felt him put his finger in during foreplay.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت انگشت کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «انگشت کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۶ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/انگشت کردن

لغات نزدیک انگشت کردن

پیشنهاد بهبود معانی