زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد 🌍
آخرین به‌روزرسانی:

بانمک به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / baanamak /

funny, comical, cute, pretty, winsome

شوخ، جذاب

خواهرش خیلی خوشگل نیست؛ ولی بانمک است.

His sister is cute though not really beautiful.

پسر بانمکی دارید.

You have a cute son.

مجازی salty

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بانمک

  1. مترادف:
    باملاحت گیرا تودل‌برو ملیح نمکین
    متضاد:
    بی‌نمک سرد وارفته یخ
  1. مترادف:
    نمک‌دار

ارجاع به لغت بانمک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بانمک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بانمک

لغات نزدیک بانمک

پیشنهاد بهبود معانی