funny, comical, cute, pretty, winsome
خواهرش خیلی خوشگل نیست؛ ولی بانمک است.
His sister is cute though not really beautiful.
پسر بانمکی دارید.
You have a cute son.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بانمک» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بانمک