فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

بانمک به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

شوخ، جذاب

فونتیک فارسی

baanamak
صفت

funny, comical, cute, pretty, winsome

خواهرش خیلی خوشگل نیست؛ ولی بانمک است.

His sister is cute though not really beautiful.

پسر بانمکی دارید.

You have a cute son.

مجازی salty

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بانمک

  1. مترادف:
    باملاحت گیرا تودل‌برو ملیح نمکین
    متضاد:
    بی‌نمک سرد وارفته یخ
  1. مترادف:
    نمک‌دار

ارجاع به لغت بانمک

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بانمک» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بانمک

لغات نزدیک بانمک

پیشنهاد بهبود معانی