فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

سرد به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

دارای دمای کم

فونتیک فارسی

sard
صفت

cold, chill, cool, chilly, frosty, unheated, wintry, heatless, nipping, icy, brumal, hyperborean

او در هوای سرد سوزدار، لخت بیرون رفت.

He went out naked in the bitter cold.

باد سرد چشم‌های آن‌ها را تار کرد.

The cold wind bleared their eyes.

(مجازی) بدون احساس و عاطفه

فونتیک فارسی

sard
صفت

unfriendly, cool, cool hearted, impersonal, tepid, standoffish, matter-of-fact, remote, distant, aloof

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

ناگهان سرد و بی‌اعتنا شد.

suddenly she became aloof.

شخصیت سرد

a cold personality

از نظر جنسی

sexless

fresh

frigid, snappy

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سرد

  1. مترادف:
    بارد خنک یخ
    متضاد:
    گرم

ارجاع به لغت سرد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سرد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سرد

لغات نزدیک سرد

پیشنهاد بهبود معانی