آخرین به‌روزرسانی:

یخ به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / yakh /

ice, icicle

آب منجمد

قالب یخ

a block of ice

یخچال ما برای یخ و سبزیجات دو جای مجزا دارد.

Our refrigerator has two separate compartments for ice and vegetables.

صفت
فونتیک فارسی / yakh /

cold, icy

سرد، دارای یخ

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

هوا گرم بود و من دلم برای یک لیوان آب یخ غنج می‌زد.

It was hot and I was craving for a glass of ice water.

فرو بردن دستش در آب یخ او را به لرزه انداخت.

The immersion of his hand in the icy water made him shudder.

صفت
فونتیک فارسی / yakh /

insipid, silly, dull

لوس، بی‌مزه، نچسب

یخ کنی با این شوخی‌هایت!

You and your insipid jokes!

فیلم خیلی یخ با موضوعی قابل‌ پیش‌بینی و بازی‌هایی معمولی بود.

The movie was so insipid, with a predictable plot and unremarkable acting.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد یخ

  1. مترادف:
    بارد یخ‌بندان
  1. مترادف:
    بی‌لطف بی‌مزه خنک لوس

ارجاع به لغت یخ

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «یخ» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۶ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/یخ

لغات نزدیک یخ

پیشنهاد بهبود معانی