آخرین به‌روزرسانی:

برازندگی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

اسم
فونتیک فارسی / baraazandegi /

propriety, fitness, suitability, comeliness, grace, opportuneness, appropriateness, elegance, flair, fitting, fit

شایستگی، حالت برازنده بودن، برازش

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

برازندگی هر جامه بستگی به پوشنده‌ی آن دارد

the fitness of each garment has to do with the wearer

برازندگی داشتن، برازنده بودن

to befit, to fit, to suit, to be becoming, to become, to be appropriate

نمونه‌جمله‌های بیشتر

این شهر برای شما برازندگی ندارد

this reputation does not become you

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برازندگی

  1. مترادف:
    شایستگی آراستگی
  1. مترادف:
    زیبندگی
  1. مترادف:
    استحقاق سزاواری

ارجاع به لغت برازندگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برازندگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۸ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برازندگی

لغات نزدیک برازندگی

پیشنهاد بهبود معانی