آخرین به‌روزرسانی:

برهنه به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / berehne, berahne /

naked, bare, nude, bared, stripped, disrobed, psilate, unrobed, denudate, unclad

عریان، لخت

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

با پای برهنه به طرف منزل خود دوید.

He galloped home barefoot.

برهنه به دنیا می‌آییم و برهنه می‌رویم.

We come to the world naked and we go naked.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد برهنه

  1. مترادف:
    پتی عاری عریان عور لاج لخت نامستور
    متضاد:
    پوشیده مستور

ارجاع به لغت برهنه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «برهنه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ تیر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برهنه

لغات نزدیک برهنه

پیشنهاد بهبود معانی