naked, bare, nude, bared, stripped, disrobed, psilate, unrobed, denudate, unclad
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با پای برهنه به طرف منزل خود دوید.
He galloped home barefoot.
برهنه به دنیا میآییم و برهنه میرویم.
We come to the world naked and we go naked.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «برهنه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/برهنه