largeness, bigness, greatness, hugeness, magnitude, amplitude, immensity
largeness
bigness
greatness
hugeness
magnitude
amplitude
immensity
بزرگی این درخت کهن
the bigness of this old tree
بزرگی حافظ مشهود است.
Hafez's greatness is evident.
nobility, greatness, dignity, grandness, magnanimity
nobility
greatness
dignity
grandness
magnanimity
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
برخی از افراد بزرگزاده به دنیا میآیند و برخی بزرگی را کسب میکنند.
Some are born great and some achieve greatness.
با عفو آن مرد بزرگی خود را نشان داد.
She showed her magnanimity by forgiving that man.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بزرگی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بزرگی