آخرین به‌روزرسانی:

بزرگی به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

عظمت

فونتیک فارسی

bozorgi
اسم

largeness, bigness, greatness, hugeness, magnitude, amplitude, immensity

بزرگی این درخت کهن

the bigness of this old tree

بزرگی حافظ مشهود است.

Hafez's greatness is evident.

بزرگواری

فونتیک فارسی

bozorgi
اسم

nobility, greatness, dignity, grandness, magnanimity

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

برخی از افراد بزرگ‌زاده به دنیا می‌آیند و برخی بزرگی را کسب می‌کنند.

Some are born great and some achieve greatness.

با عفو آن مرد بزرگی خود را نشان داد.

She showed her magnanimity by forgiving that man.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بزرگی

  1. مترادف:
    احتشام بزرگواری بلندمرتبگی عظمت علو مجد نبل نجابت والایی
    متضاد:
    خردی کوچکی
  1. مترادف:
    بلوغ رشد
  1. مترادف:
    فراخی کلانی وسعت

ارجاع به لغت بزرگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بزرگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بزرگی

لغات نزدیک بزرگی

پیشنهاد بهبود معانی