opportune, punctual, timely
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ما از پرداخت بگاه فاکتور شما قدردانی میکنیم.
We appreciate your opportune payment of the invoice.
او بگاه به هر جلسه میرسد.
She arrives timely to every meeting.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بگاه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بگاه