آخرین به‌روزرسانی:

بگاه به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

به‌موقع

فونتیک فارسی

begaah
صفت قید

opportune, punctual, timely

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

ما از پرداخت بگاه فاکتور شما قدردانی می‌کنیم.

We appreciate your opportune payment of the invoice.

او بگاه به هر جلسه می‌رسد.

She arrives timely to every meeting.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد بگاه

  1. مترادف:
    به‌موقع
    متضاد:
    بی‌موقع بیگاه

ارجاع به لغت بگاه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بگاه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بگاه

لغات نزدیک بگاه

پیشنهاد بهبود معانی