awake, wakeful, alert, sleepless, conscious, vigilant
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دیشب تا سحر بیدار ماندم.
Last night, I stayed awake until dawn.
قهوه به من کمک میکند تا در جلسات طولانی بیدار بمانم.
Coffee helps me stay awake during long meetings.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «بیدار» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۵ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/بیدار