فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

بیهوش شدن به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی و نمونه‌جمله‌ها

  • از هوش رفتن
  • فونتیک فارسی

    bihoosh shodan
  • فعل لازم
    to become anesthetized, to swoon, to faint, to pass out
    • - گاز چاه او را گرفت و بیهوش شد.

    • - The fumes in the well affected him and he fainted.
    • - فشار خون بیمار ناگهان افت کرد و باعث شد بیهوش شود.

    • - The patient's blood pressure dropped suddenly, causing him to faint.
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

ارجاع به لغت بیهوش شدن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بیهوش شدن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بیهوش شدن

لغات نزدیک بیهوش شدن

پیشنهاد بهبود معانی