آیکن بنر

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

سطح‌بندی CEFR در فست دیکشنری

مشاهده
Fast Dictionary - فست دیکشنری
حالت روز
حالت خودکار
حالت شب
خرید اشتراک
  • ورود یا ثبت‌نام
  • دیکشنری
  • مترجم
  • نرم‌افزار‌ها
    نرم‌افزار اندروید مشاهده
    نرم‌افزار اندروید
    نرم‌افزار آی‌او‌اس مشاهده
    نرم‌افزار آی او اس
    افزونه‌ی کروم مشاهده
    افزونه‌ی کروم
  • وبلاگ
  • پشتیبانی
  • خرید اشتراک
  • لغات من
    • معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها
    • مترادف و متضاد
    • سوال‌های رایج
    • ارجاع
    آخرین به‌روزرسانی: شنبه ۴ مرداد ۱۴۰۴

    تجزیه به انگلیسی

    معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

    اسم
    فونتیک فارسی / tajziye /

    analysis, breakdown, break up, assay, fragmentation, partition, dismemberment, disintegration, disruption, decomposition

    analysis

    breakdown

    break up

    assay

    fragmentation

    partition

    dismemberment

    disintegration

    disruption

    decomposition

    جداسازی

    تجزیه‌ی موشکافانه

    a careful analysis

    دانشمندان تحقیقاتی را در تورب‌زار انجام دادند و فرایند تجزیه و تأثیر آن بر ذخیره‌ی کربن را مطالعه کردند.

    Scientists conducted research in the peat moor, studying the decomposition process and its impact on carbon storage.

    اسم
    فونتیک فارسی / tajziye /

    test, analysis, examination

    test

    analysis

    examination

    آزمایش

    تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

    هوش مصنوعی فست دیکشنری

    نتایج تجزیه‌ی ژنتیکی خطر ابتلا به سرطان را نشان داد.

    The results of the genetic test showed a high risk for cancer.

    دکتر دستور تجزیه‌ی خونم را داد تا هرگونه ناهنجاری بررسی شود.

    The doctor ordered an examination of my blood to check for any abnormalities.

    اسم
    فونتیک فارسی / tajziye /

    ریاضی factorization, decomposition

    factorization

    decomposition

    وانهش

    تجزیه یک مفهوم اساسی در نظریه‌ی اعداد است.

    Factorization is a fundamental concept in number theory.

    تجزیه یک مهارت کلیدی در ساده‌سازی عبارات جبری است.

    Factorization is a key skill in simplifying algebraic expressions.

    اسم
    فونتیک فارسی / tajziye /

    کشور secession, disintegration

    secession

    disintegration

    فروپاشی

    تجزیه‌ی ایالت‌های جنوبی جرقه‌ی جنگ داخلی را برانگیخت.

    The secession of the southern states sparked a civil war.

    قانون اساسی این کشور مقرراتی در مورد تجزیه دارد.

    The country's constitution has provisions regarding disintegration.

    پیشنهاد بهبود معانی

    مترادف و متضاد تجزیه

    با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

    مترادف:
    افراز تفکیک جداسازی مجزاسازی
    متضاد:
    ترکیب
    مترادف:
    انتزاع انفصال تحلیل تفریق تقسیم
    مترادف:
    تفکیک کردن جزء‌جزء کردن

    سوال‌های رایج تجزیه

    تجزیه یا تجذیه - کدام درست است؟

    شکل درست و معیار این واژه «تجزیه» است. «تجزیه» واژه‌ای با ریشه‌ی عربی است که در فارسی به معنی جدا کردن اجزا، تقسیم یک کل به بخش‌های کوچک‌تر، یا تحلیل ساختاری چیزی به کار می‌رود؛ مانند: تجزیه و تحلیل متن، تجزیه‌ی ماده‌ای شیمیایی یا تجزیه‌ی یک کشور.

    تجزیه به انگلیسی چی می‌شه؟

    کلمه‌ی «تجزیه» در زبان انگلیسی به analysis یا decomposition ترجمه می‌شود، بسته به زمینه‌ای که استفاده می‌شود.

    تجزیه به معنای شکستن یک کل به اجزای کوچک‌تر و قابل بررسی است. این واژه در حوزه‌های مختلفی مانند علوم، سیاست، شیمی، فلسفه و حتی تاریخ کاربرد دارد. در زبان فارسی، وقتی می‌گوییم چیزی را "تجزیه می‌کنیم"، یعنی آن را به اجزای تشکیل‌دهنده‌اش تفکیک می‌کنیم تا بهتر آن را درک کنیم، بررسی کنیم یا آن را مورد تحلیل قرار دهیم.

    در علوم، به‌ویژه در شیمی، تجزیه به واکنشی اشاره دارد که طی آن یک ماده‌ی مرکب به مواد ساده‌تری شکسته می‌شود. مثلاً تجزیه‌ی آب به هیدروژن و اکسیژن از طریق الکترولیز، نمونه‌ای از این فرایند است. در این زمینه، تجزیه نقش مهمی در شناخت ساختار مواد و کشف عناصر جدید ایفا کرده است.

    در سیاست، تجزیه معمولاً به معنای فروپاشی یا تفکیک یک کشور یا قلمرو به چند بخش مستقل است. در این کاربرد، تجزیه گاهی بار منفی دارد و ممکن است به ناآرامی‌ها یا جدایی‌طلبی‌ها اشاره کند. بسیاری از کشورها در طول تاریخ شاهد جنبش‌های تجزیه‌طلبانه بوده‌اند که پیامدهای سیاسی، اقتصادی و اجتماعی قابل‌توجهی به همراه داشته‌اند.

    در فلسفه و منطق نیز تجزیه به‌منزله‌ی تحلیل مفاهیم یا استدلال‌هاست. فیلسوفان برای فهم بهتر یک نظریه یا پدیده، ابتدا آن را به اجزای تشکیل‌دهنده‌اش تقسیم می‌کنند و سپس درباره‌ی هر جزء به‌طور مستقل تأمل می‌کنند. این روش یکی از بنیادین‌ترین شیوه‌های تفکر فلسفی به شمار می‌رود.

    در زبان و دستور زبان نیز تجزیه به معنای تحلیل نقش واژگان در جمله است. مثلاً در آموزش زبان فارسی یا عربی، «تجزیه و ترکیب» به بررسی نقش دستوری واژه‌ها و نحوه‌ی اتصال آن‌ها به یکدیگر می‌پردازد.

    واژه‌ی «تجزیه» با وجود سادگی‌اش، کاربردی گسترده و مفاهیم عمیقی در حوزه‌های مختلف دارد و نقشی اساسی در درک، تحلیل و بررسی پدیده‌ها و ساختارها ایفا می‌کند.

    ارجاع به لغت تجزیه

    از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

    شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

    کپی

    معنی لغت «تجزیه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۰ آذر ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تجزیه

    لغات نزدیک تجزیه

    • - تجرید
    • - تجرید کردن
    • - تجزیه
    • - تجزیه ادرار
    • - تجزیه‌پذیر
    پیشنهاد بهبود معانی

    آخرین مطالب وبلاگ

    مشاهده‌ی همه
    انواع سبزیجات به انگلیسی

    انواع سبزیجات به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    اسامی گل ها به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    انواع درختان به انگلیسی

    لغات تصادفی

    اگر معنی این لغات رو بلد نیستی کافیه روشون کلیک کنی!

    motivator move forward move house multitude playfulness playlist plight pls poesy poignant permission perplexity persecution personal personally پنبه مرفه شست هل دادن آپدیت امضا املا ارتقا انشا انشعاب منشعب گله گزار گله‌گزاری شماره گذاری کردن علامت‌گذار
    بیش از ۷ میلیون کاربر در وب‌سایت و نرم‌افزارها نماد تجارت الکترونیکی دروازه پرداخت معتبر
    فست دیکشنری
    فست دیکشنری نرم‌افزار برتر اندروید به انتخاب کافه بازار فست دیکشنری برنده‌ی جایزه‌ی کاربرد‌پذیری فست دیکشنری منتخب بهترین نرم‌افزار و وب‌سایت در جشنواره‌ی وب و موبایل ایران

    فست دیکشنری
    دیکشنری مترجم AI دریافت نرم‌افزار اندروید دریافت نرم‌افزار iOS دریافت افزونه‌ی کروم خرید اشتراک تاریخچه‌ی لغت روز
    مترجم‌ها
    ترجمه انگلیسی به فارسی ترجمه آلمانی به فارسی ترجمه فرانسوی به فارسی ترجمه اسپانیایی به فارسی ترجمه ایتالیایی به فارسی ترجمه ترکی به فارسی ترجمه عربی به فارسی ترجمه روسی به فارسی
    ابزارها
    ابزار بهبود گرامر ابزار بازنویسی ابزار توسعه ابزار خلاصه کردن ابزار تغییر لحن
    وبلاگ
    وبلاگ فست‌دیکشنری گرامر واژه‌های دسته‌بندی شده نکات کاربردی خبرهای فست دیکشنری افتخارات و جوایز
    قوانین و ارتباط با ما
    پشتیبانی درباره‌ی ما راهنما پیشنهاد افزودن لغت حریم خصوصی قوانین و مقررات
    فست دیکشنری در شبکه‌های اجتماعی
    فست دیکشنری در اینستاگرام
    فست دیکشنری در توییتر
    فست دیکشنری در تلگرام
    فست دیکشنری در یوتیوب
    فست دیکشنری در تیکتاک
    تمامی حقوق برای وب سایت و نرم افزار فست دیکشنری محفوظ است.
    © 2007 - 2025 Fast Dictionary - Fastdic All rights reserved.