فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

تذکر دادن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

یادآوری کردن

فونتیک فارسی

tazakkor daadan
فعل متعدی

to point out, to remind, to notify, to state (emphatically), to warn, to intimate, to caution, to admonish, to prod, to instruct

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

همگام سازی در فست دیکشنری

باز هم به او تذکر بده.

Remind her again.

پزشک به بیمار تذکر داد که از فعالیت‌های شدید پرهیز کند.

The doctor cautioned the patient to avoid strenuous activities after the surgery.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

می‌توانی به سارا درمورد جلسه‌ی فردایمان تذکر بدهی؟

Can you remind Sarah about our meeting tomorrow?

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تذکر دادن

  1. مترادف:
    خاطرنشان کردن خاطرنشان ساختن یادآوری کردن متذکرشدن یادآور شدن

ارجاع به لغت تذکر دادن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تذکر دادن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۸ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تذکر دادن

لغات نزدیک تذکر دادن

پیشنهاد بهبود معانی