thirst, thirstiness, dryness, polydipsia, dehydration, parchedness
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
برخی سربازان از تشنگی و خستگی مردند.
Some soldiers died of thirst and exhaustion.
تشنگی خود را فرونشاندن
to quench one's thirst
آب خنک چشمه تشنگی ما را فرونشاند.
The cool spring water satiated our thirst.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تشنگی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تشنگی