thirsty, parched, dry, athirst
مرد تشنه لیوان پشت لیوان آب میخورد.
The thirsty man drank water glassful after glassful.
اوج تابستان بود و زمین آفتابخورده و تشنه بود.
It was the height of summer and the land was parched and brown.
مجازی eager, greedy, athirst, longing, thirsty, very interested
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
ما تشنهی رمانهای پلیسی هستیم.
We are very interested in detective novels.
او تشنهی دانش است.
She is thirsty for knowledge.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تشنه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تشنه