آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

سیراب به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / siraab /

well irrigated, well watered, slaked, quenched, satiated

well irrigated

well watered

slaked

quenched

satiated

اشباع از آب

زمین‌های سیراب محصول فراوانی دادند.

The well irrigated fields produced a bountiful harvest.

باغ سیراب با گل‌های پرطراوت شکوفا شد.

The well watered garden flourished with vibrant flowers.

اسم
فونتیک فارسی / siraab /

کالبدشناسی rumen, stomach of a sheep (etc.) used as food

rumen

stomach of a sheepused as food

شکمبه، شیردان

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

سیراب گاو برای هضم گیاهان فیبری حیاتی است.

The cow's rumen is crucial for digesting fibrous plants.

میکروارگانیسم‌های موجود در سیراب به تجزیه‌ی سلولز کمک می‌کنند.

Microorganisms in the rumen help break down cellulose.

اسم
فونتیک فارسی / siraab /

غذا و آشپزی tripe, sheep's paunch prepared for food, rumen

tripe

sheep's paunch prepared for food

rumen

شکمبه‌ی پخته‌شده

سیراب بافت خاصی دارد که بعضی‌ها واقعاً از آن لذت می‌برند.

Tripe has a unique texture that some people really enjoy.

این دستور پخت نیاز به جوشاندن سیراب به مدت چند ساعت دارد.

The recipe calls for boiling the rumen for several hours.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد سیراب

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
متضاد:
تشنه عطشان عطش‌زده

ارجاع به لغت سیراب

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «سیراب» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/سیراب

لغات نزدیک سیراب

پیشنهاد بهبود معانی