backrest, a place or thing to lean on, crutch, rest, backing, support
تکیهگاه صندلی آنقدر راحت بود که میتوانستم ساعتها روی آن بنشینم.
The backrest of the chair was so comfortable that I could sit on it for hours.
تکیهگاه مبل مخملی و گرم و نرم بود.
The backrest of the sofa was plush and cozy.
مجازی bastion, haven, safehold, sanctuary
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
تکیهگاه نوآوری در صنعت تکنولوژی
bastion of innovation in the tech industry
تکیهگاهی امن برای دریانوردان
a safe haven for sailors
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «تکیهگاه» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تکیهگاه