به علت به‌روزرسانی سرورها، ممکن است برخی از بخش‌های وب‌سایت و نرم‌افزارهای فست دیکشنری در دسترس نباشند.
فست‌دیکشنری ۱۷ ساله شد! 🎉

بالش به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

  • بالشت، متکا
  • فونتیک فارسی

    baalesh
  • اسم
    pillow, bolster, cushion
    • - پرستار زیر شانه‌ی مصدومش بالش قرار داد.

    • - The nurse cushioned his injured shoulder.
    • - روی بالش لم داده بود و کتاب می‌خواند.

    • - He was reclining on a pillow and reading a book.
    • - بالش نرم

    • - a soft pillow
  • رشد، نمو
  • فونتیک فارسی

    baalesh
  • اسم
    growth
    • - بالش آرام

    • - slow growth
    • - بالش گیاه

    • - the plant's growth
پیشنهاد بهبود معانی

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

مترادف و متضاد بالش

ارجاع به لغت بالش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «بالش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۹ اردیبهشت ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/بالش

لغات نزدیک بالش

پیشنهاد بهبود معانی