situated, substitution, placed, replacing, ensconced, substituting, nestled, entrenched
situated
substitution
placed
replacing
ensconced
substituting
nestled
entrenched
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
میتوان از خمیر سویا به عنوان جایگزین گوشت در رژیمهای گیاهخواری استفاده کرد.
Tofu can be used as a meat substitute in vegetarian diets.
معلم جایگزین نمیتوانست درس را کامل کند.
The substituting teacher was unable to complete the lesson.
با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جایگزین» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۶ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جایگزین