فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

جایگزین به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

جانشین، مستقر

فونتیک فارسی

jaaygozin
صفت

situated, substitution, placed, replacing, ensconced, substituting, nestled, entrenched

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

می‌توان از خمیر سویا به عنوان جایگزین گوشت در رژیم‌های گیاهخواری استفاده کرد.

Tofu can be used as a meat substitute in vegetarian diets.

معلم جایگزین نمی‌توانست درس را کامل کند.

The substituting teacher was unable to complete the lesson.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جایگزین

  1. مترادف:
    جانشین
  1. مترادف:
    ثابت مستقر

ارجاع به لغت جایگزین

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جایگزین» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جایگزین

لغات نزدیک جایگزین

پیشنهاد بهبود معانی