successor, heir, replacement, surrogate, relief, double, deputy, stand-in, substitute, alternate, acting, fill-in
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پادشاه پسر دوم خود را بهعنوان جانشین برگزید.
The king designated his second son as his successor.
او علی را به عنوان جانشین خود برگزید.
He singled Ali out as his successor.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «جانشین» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جانشین