آیکن بنر

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید اشتراک یک‌ساله با ٪۳۱ تخفیف

خرید
آخرین به‌روزرسانی:

جزئی به انگلیسی

معنی‌ها

فونتیک فارسی / joz'i /

circumstantial, giblet, incidental, inconsequential, inconsiderable, minute, nominal, partial, scruple, small, token, trifling, trivial, unimportant, detail

circumstantial

giblet

incidental

inconsequential

inconsiderable

minute

nominal

partial

scruple

small

token

trifling

trivial

unimportant

detail

عامیانه potty

potty

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

truck

truck

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جزئی

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
متضاد:

ارجاع به لغت جزئی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جزئی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ آبان ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جزئی

لغات نزدیک جزئی

پیشنهاد بهبود معانی