فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

جزئی به انگلیسی

معنی‌ها

فونتیک فارسی

joz'i

circumstantial, giblet, incidental, inconsequential, inconsiderable, minute, nominal, partial, scruple, small, token, trifling, trivial, unimportant, detail

عامیانه potty

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری

truck

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد جزئی

  1. مترادف:
    اندک کم ناچیز
    متضاد:
    کلی

ارجاع به لغت جزئی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «جزئی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/جزئی

لغات نزدیک جزئی

پیشنهاد بهبود معانی