ادبی life
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
زندگی پس از مرگ، حیات اخروی
the future life
حیات تازهای به کسی دادن، روح تازهای در کالبد کسی دمیدن، خون تازهای در رگهای کسی به جریان انداختن، عمر دوبارهای دادن به
give somebody a new lease of life
پدرتان هنوز در قید حیات هستند؟
Is your father still alive?
آوازهی حافظ در زمان حیات خودش تا هندوستان هم رسیده بود.
During his own lifetime, the fame of Hafez had even reached India.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «حیات» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۱ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/حیات