آخرین به‌روزرسانی:

خداحافظی کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

بدرود گفتن

فونتیک فارسی

khodaahaafezi kardan
فعل متعدی

to say farewell, to say goodbye, to take one's leave

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

اینجا محلی است که من باید خداحافظی کنم.

This is where I must say goodbye.

سرباز مغموم پیش‌از اعزام با خانواده‌اش خداحافظی کرد.

The heavy-hearted soldier said farewell to his family before being deployed.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت خداحافظی کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خداحافظی کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خداحافظی کردن

لغات نزدیک خداحافظی کردن

پیشنهاد بهبود معانی