آیکن بنر

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

۵۰۴ واژه‌ی ضروری در لغات دسته‌بندی‌شده

مشاهده
آخرین به‌روزرسانی:

خداحافظی کردن به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

فعل متعدی
فونتیک فارسی / khodaahaafezi kardan /

to say farewell, to say goodbye, to take one's leave

to say farewell

to say goodbye

to take one's leave

بدرود گفتن

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس

اینجا محلی است که من باید خداحافظی کنم.

This is where I must say goodbye.

سرباز مغموم پیش‌از اعزام با خانواده‌اش خداحافظی کرد.

The heavy-hearted soldier said farewell to his family before being deployed.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت خداحافظی کردن

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خداحافظی کردن» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ شهریور ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خداحافظی کردن

لغات نزدیک خداحافظی کردن

پیشنهاد بهبود معانی