آیکن بنر

زبان‌های آلمانی، فرانسوی، اسپانیایی، ایتالیایی، عربی و ترکی به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

زبان‌های دیگر به مترجم هوش مصنوعی اضافه شد

استفاده کن
آخرین به‌روزرسانی:

خوش به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

صفت
فونتیک فارسی / khosh /

happy, gay, breezy, cheerful, glad, genial, pleased, joyous, content, jocund, carefree

happy

gay

breezy

cheerful

glad

genial

pleased

joyous

content

jocund

carefree

شاد

خبر خوش او را سر حال آورد.

The good news put him in fine fettle.

روزهای خوش جوانی من

the happy days of my youth

صفت قید
فونتیک فارسی / khosh /

ادبی good, well, pleasant, sweetly, delicious, gently, merrily

good

well

pleasant

sweetly

delicious

gently

merrily

خوب

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

بوی خوش گلهای بهاری

the delicious smell of spring flowers

بوی خوش کلوچه‌های تازه فضا را پر کرده بود.

The pleasant aroma of fresh cookies filled the air.

سازه‌ی پیوندی
فونتیک فارسی / -khosh /

well, happy, good

well

happy

good

خوب، خوشحال

آن دو زن زیبا و خوش‌لباس

those two dainty, well-dressed women

خوش‌رفتار

well-behaved

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد خوش

با کلیک بر روی هر مترادف یا متضاد، معنی آن را مشاهده کنید.

مترادف:
متضاد:
مترادف:

ارجاع به لغت خوش

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «خوش» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۵ مرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خوش

لغات نزدیک خوش

پیشنهاد بهبود معانی