reputable, famous, name, well-thought-of, famed, prominent, respectable, well-known
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
او در جامعهی محلی خوشنام است.
He's well-known in the local community.
پزشک خوشنام به مدت 20 سال طبابت کرده و به بیماران بیشماری کمک کرده است.
The reputable doctor has been practicing medicine for over 20 years and has helped countless patients.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «خوشنام» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳۰ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/خوشنام