to consider, to calculate, to designate, to think, to earmark, to intend, to design, to envision, to allow, to allot, to assign, to deem, to view, to appoint, to name, to provide, to nominate
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
با در نظر گرفتن سنش سلامتی او خیلی خوب است.
Her health is very good if you consider her age.
بدون در نظر گرفتن قیمت آن را خواهم خرید.
I will buy it regardless of cost.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «در نظر گرفتن» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/در نظر گرفتن