با پر کردن فرم نظرسنجی، برنده‌ی ۶ ماه اشتراک هوش مصنوعی به قید قرعه شوید 🎉

دستاورد به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

پیشرفت، ره‌آورد

فونتیک فارسی

dastaavard
اسم
achievement, accomplishment, discovery, fruition, gift

- بزرگترین دستاورد حرفه‌ی او

- the crowning achievement of her career

- ترفیع شغلی دستاورد بزرگی بود.

- Receiving a promotion at work was a great achievement.
عامیانه haul
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت دستاورد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دستاورد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۷ مهر ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/دستاورد

لغات نزدیک دستاورد

پیشنهاد بهبود معانی