فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

دستاورد به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

پیشرفت، ره‌آورد

فونتیک فارسی

dastaavard
اسم

achievement, accomplishment, discovery, fruition, gift

بزرگترین دستاورد حرفه‌ی او

the crowning achievement of her career

ترفیع شغلی دستاورد بزرگی بود.

Receiving a promotion at work was a great achievement.

عامیانه haul

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در ایکس
پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت دستاورد

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «دستاورد» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دستاورد

لغات نزدیک دستاورد

پیشنهاد بهبود معانی