access, approach, reach, resort, availability, disposal
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دسترسی به او مشکل است.
He is difficult to reach.
خارج از دسترسی
beyond reach
اجازهی دسترسی نامحدود به شواهد موجود در پرونده به خبرنگاران داده شد.
Reporters were given unrestricted access to the evidence in the case.
کارآگاهان خواستار دسترسی به خانهی او شدند.
Investigators wanted to get access to his home.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دسترسی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۳ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دسترسی