misgiving, presentiment, worry, jitters, anxiety, premonition
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
دلشورهاش وقتی ثابت شد که خبر بد را شنید.
His presentiment proved to be true when he received the bad news.
همیشه قبل از امتحانات مهم دلشوره میگیرم.
I always get the jitters before important exams.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «دلشوره» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۱۷ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/دلشوره