امکانات گرامرلی و هوش مصنوعی (AI) برای متون فارسی و انگلیسی

رشته به انگلیسی

آخرین به‌روزرسانی:

معنی‌ها

فونتیک فارسی

reshte
spun, field, line, string, range, series, train, tie, bond, filamentfibre, staple, strip(s) of dough, ribbon, vermicelli, guinea-worm

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

خرید اشتراک فست دیکشنری
مجازی thread
پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد رشته

  1. مترادف:
    بند تار ریسمان نخ
  1. مترادف:
    سلسله
  1. مترادف:
    رگه
  1. مترادف:
    ماکارونی
  1. مترادف:
    شعبه
  1. مترادف:
    شاخه
  1. مترادف:
    زنجیره سلسله
  1. مترادف:
    گرایش
  1. مترادف:
    پیوک

ارجاع به لغت رشته

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رشته» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۴ دی ۱۴۰۳، از https://fastdic.com/word/رشته

لغات نزدیک رشته

پیشنهاد بهبود معانی