فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

تار به انگلیسی

معنی‌ها

فونتیک فارسی

taar

weft

cord, wire, fibre, staple, warp, tar, lrnian musical instrumentof the guitarclass

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

نرم افزار اندروید فست دیکشنری

somewhat dark, dim, tarnished, [eye.] dim, weak

چشم

purblind

sullen

chord

کالبدشناسی cords

گیاه‌شناسی hair

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد تار

  1. مترادف:
    اسم
    متضاد:
    روشن شفاف
  1. مترادف:
    تاریک تیره ظلمانی مظلم

ارجاع به لغت تار

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «تار» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/تار

لغات نزدیک تار

پیشنهاد بهبود معانی