آخرین به‌روزرسانی:

شفاف به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

فرانما

فونتیک فارسی

shaffaaf
صفت

transparent, diaphanous, sheer, translucent, see-through, gossamer, gauzy

برچسب شفاف

transparent banderol

این دانشمند آزمایشی را با استفاده از یک استوانه‌ی شفاف برای اندازه‌گیری حجم مایع انجام داد.

The scientist conducted an experiment using a transparent cylinder to measure the liquid volume.

زلال

فونتیک فارسی

shaffaaf
صفت

limpid, hyaline, lucid, pellucid, crystalline

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

هوش مصنوعی فست دیکشنری

شفاف همچون بلور

pellucid as crystal

آب شفاف

limpid water

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد شفاف

  1. مترادف:
    براق روشن زلال متلالی وهاج
    متضاد:
    تیره کدر

ارجاع به لغت شفاف

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شفاف» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۳ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شفاف

لغات نزدیک شفاف

پیشنهاد بهبود معانی