فقط تا پایان اردیبهشت فرصت دارید با قیمت ۱۴۰۳ اشتراک‌های فست‌دیکشنری را تهیه کنید.
آخرین به‌روزرسانی:

شاخه به انگلیسی

معنی‌ها و نمونه‌جمله‌ها

بخشی از ساقه‌ی درخت به صورت کوچک‌تر

فونتیک فارسی

shaakhe
اسم

branch, bough, scion, limb, offshoot

پرنده دوری زد و بر شاخه نشست.

The bird circled and alighted on the branch.

پسرک به شاخه چسبید تا پایین نیافتد.

In order not to fall, the lad gripped the branch.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

آیا آن شاخه می‌تواند وزن تو را تحمل کند؟

Can that branch hold your weight?

رشته

فونتیک فارسی

shaakhe
اسم

branch, field (of learning)

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

فست دیکشنری در اینستاگرام

شاخه‌های مختلف علوم

various branches of sciences

شاخه‌ی موردمطالعه

studied field

شعبه، گونه

فونتیک فارسی

shaakhe
اسم

ramification, tributary, subdivision, genre, phylum

رده پس از شاخه و پیش از راسته قرار دارد.

Class comes after phylum and before order.

جانوران به چندین شاخه تقسیم می‌شوند.

Animals are divided into several phyla.

پیشنهاد بهبود معانی

مترادف و متضاد شاخه

  1. مترادف:
    ازگ غصن
  1. مترادف:
    شجن شعبه فرع
  1. مترادف:
    گروه
  1. مترادف:
    شاخابه
  1. مترادف:
    شاخ

ارجاع به لغت شاخه

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «شاخه» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲۴ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/شاخه

لغات نزدیک شاخه

پیشنهاد بهبود معانی