acceptable, all right, fair, palatable, pleasing, satisfactory, gratifying, fulfilling
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
پرستاری شغلی چالشبرانگیز اما رضایتبخش است.
Nursing is a challenging but fulfilling job.
عملکرد او رضایتبخش بود، اما نه فوقالعاده.
Her performance was acceptable, but not outstanding.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رضایتبخش» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۹ اردیبهشت ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رضایتبخش