colored, chromatic, paint-covered, technicolored, paint-smeared, colorful
تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)
یک بخش کوتاه از فیلم رنگی
a short length of colored film
عکس رنگی باعث فروش روزنامه است.
Colored pictures sell newspapers.
سفرهی نوروز را با تخممرغهای رنگی تزیین کردم.
I decorated the Nowruz table with colorful eggs.
از آنجا که فستدیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاهها و دانشجویان استفاده میشود، برای رفرنس به این صفحه میتوانید از روشهای ارجاع زیر استفاده کنید.
شیوهی رفرنسدهی:
معنی لغت «رنگی» در فستدیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رنگی