آخرین به‌روزرسانی:

رنگی به انگلیسی

معنی و نمونه‌جمله‌ها

رنگارنگ، دارای رنگ

فونتیک فارسی

rangi
صفت

colored, chromatic, paint-covered, technicolored, paint-smeared, colorful

تبلیغات (تبلیغات را حذف کنید)

جای تبلیغ شما در فست دیکشنری

یک بخش کوتاه از فیلم رنگی

a short length of colored film

عکس رنگی باعث فروش روزنامه است.

Colored pictures sell newspapers.

نمونه‌جمله‌های بیشتر

سفره‌ی نوروز را با تخم‌مرغ‌های رنگی تزیین کردم.

I decorated the Nowruz table with colorful eggs.

پیشنهاد بهبود معانی

ارجاع به لغت رنگی

از آن‌جا که فست‌دیکشنری به عنوان مرجعی معتبر توسط دانشگاه‌ها و دانشجویان استفاده می‌شود، برای رفرنس به این صفحه می‌توانید از روش‌های ارجاع زیر استفاده کنید.

شیوه‌ی رفرنس‌دهی:

کپی

معنی لغت «رنگی» در فست‌دیکشنری. مشاهده در تاریخ ۲ خرداد ۱۴۰۴، از https://fastdic.com/word/رنگی

لغات نزدیک رنگی

پیشنهاد بهبود معانی